Saturday, April 20, 2013

نگاه هالیوودی من

دیروز رفتم خانه حبیب
حبیب دوست ده ساله ایست که دوست می دارمش
مهربان است و خیلی با عشق
عصبانیت و فریاد هایش ، آرامش و نجوای صدایش
از ناهار  با هم بودیم و حرف زدیم و یادها و خاطره هایی که داشتیم
سه سالی بود  این مقدار پیش هم نبودیم
گرچه روز قبل نوشته بودم من از غروب جمعه می ترسم ، اما دیروز غروب اش خیلی خوب بود و در جاده به سمت منزل بودیم

دو  روزی است که تمام جهان را اخبار برادران چچنی گرفته و همه درگیر این مساله هستند 
با احترام به تمامی کسانی که در این حادثه تروریستی صدمه یا فوت شده اند باید مطلبی را بنویسم که ذهنم رو مشغول کرده 
راستش رو بخواهید من از دیدن این تعقیب و گریز پلیس اف بی آی ایالات متحده یاد فیلم های هالیوودی میفتم که در اکثر مواقع پلیس داره دنبال یک جوان بیگناه میکنه و در آخر هم می تونه این مورد رو ثابت کنه و آزاد به زندگیش برگرده و یا محو بشه و با هویت جدید زندگی تازه ای رو شروع کنه .
همین "اولتیماتوم بورن" یکی از بهترین مثال هاست که خود کشور ایالات متحده خودش چندین سال هست روی چنین پرونده هایی کار میکنه و نیروی تروریستی که کارهاش رو به صورت عاده جلوه بده تربیت میکنه و  یا فیلم " پاک کننده "  نیز همین طور
علی ایحال من نمیخوام تهمت بزنم ولی با اینکه این کار تروریستی رو رد میکنم و اصلا هیچ حمایتی از این رفتار ندارم دوست دارم کمی واقع بینانه مسائل رو دنیال کنیم .
حقیقت هیچ وقت واقعیت نیست و واقعیت آن چیزی نیست که ما می بینیم و می شنویم و حس میکنیم .